ماه من

12.تو هستی من حس میکنم....

سلام نی نی گولوی مامانی حالت چطوره؟  وقتی دکتر نمیرم و ازت بیخبرم همش استرس دارم مبادا اتفاقی برات افتاده باشه اون تو.... پس خیلی مواظب خودت باش عزیزم....  این روزها خوب و بد میره و میاد بیشترش خوب میگذره...مهمونی میریم کم و بیش مهمون میاد... تو هم کم کم داری خودتو به مامانی نشون میدی و گاهی با یه حس منو غافلگیر میکنی... اینطور که حس میکنم شبها بیشتر ورجه وورجه میکنی و فک کنم بعدا حسابی بدخوابمون کنی... البته تکونها خیلی محسوس نیست ولی  خب کاملا مشخصه که یه فرشته کوچولو داره تو شکم من پشتک وارو میزنه.... گاهی اوقات شدید و گاهی خیلی آروم و مهربون..... دیگه کاملا معلومه که مامانی حام...
20 تير 1392

11.وروجک

سلام وروجک مامان حالت خوبه؟اون تو بهت سخت نمیگذره؟؟   ٢٩ خرداد باز با هم رفتیم دکتر...قرار بود بابایی هم باهامون بیاد اما این رییس بداخلاق  بهش مرخصی نداد....بابا هنوز تورو ندیده...امروز که نتونست بیاد تازه فهمیدم چقدر از این قضیه ناراحته... طبق معمول خودمو خودت تنهایی رفتیم... مطب زیاد شلوغ نبود و من خیلی دوست دارم این قضیه رو  چون خیلی آرامش بخشه واسه من... چون من همیشه استرس دارم وقتی دکتر میرم... همون موقع زنگ زدم به خاله فائزه و گفتم اگه خونه است بعد از دکتر برم پیشش...که با استقبال مواجه شد...به بابایی که تند تند زنگ میزد و میپرسید چی شد هم گفتم که ما بعد دکتر میریم مهمونی... یه چندتایی مجله ورق ...
7 تير 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ماه من می باشد